قصه مسابقه خرگوش و لاک پشت

روزی لاک پشتی در جنگلی مشغول راه رفتن بود.

در این هنگام خرگوشی او را دید و با صدای بلند شروع به خندیدن کرد و رو به لاک پشت کرد و مسخره کنان گفت: “تو چقدر آهسته راه می‌روی!!!”

لاک پشت که از این رفتار خرگوش ناراحت شده بود، به او گفت: “من حاضرم با تو مسابقه دهم تا بینیم کدام یک سریع‌تر به مقصد می‌رسیم!”

 

قصه مسابقه خرگوش و لاک پشت

خرگوش که از برنده شدن خود در مسابقه مطمئن بود، پیشنهاد لاک پشت را پذیرفت.

روز مسابقه فرا رسید.

همه حیوانات جنگل به دیدن مسابقه آمده بودند.

مسابقه شروع شد.

خرگوش به سرعت شروع به دویدن کرد.

لاک‌پشت نیز آهسته آهسته شروع به حرکت نمود.

 

قصه مسابقه خرگوش و لاک پشت

 

پس از مدتی خرگوش به پشت سر خود نگاه کرد و دید که خبری از لاک پشت نیست.

او پیش خود گفت: “لاک‌پشت خیلی از من دور است و من حتماً در این مسابقه برنده می شوم، بهتر است کمی استراحت کنم و بعد به مسابقه ادامه دهم.”

خرگوش در کنار سایه درختی دراز کشید و به خواب رفت.

 

قصه مسابقه خرگوش و لاک پشت

 

خواب خرگوش آنقدر طول کشید که اصلاً متوجه سبقت گرفتن لاک پشت و رسیدن او به خط پایان نشد.

خرگوش وقتی از خواب بیدار شد که دیگر خیلی دیر شده بود.

لاک‌پشت به خط پایان رسیده و مسابقه را برنده شده بود.

 

قصه مسابقه خرگوش و لاک پشت

 

خرگوش خیلی ناراحت شد و دانست که حرکت آهسته اما پیوسته لاک پشت، او را پیروز کرده است.

 

 

مترجم : کامبیز حسامی

تهیه شده در : تیناسافت

 

قصه های کودکانه

 

بازگشت به صفحه داستان های کوتاه کودکانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *